loading...

روان سالم تر

عده‌‌‌ای دوست در یک میهمانی شام گرد هم جمع شده بودند. هر یک از آن‎ها خاطراتی از گذشته تعریف می‎کردند. یک نفر پرسید: « بهترین روز عمرتان کدام روز بوده است؟» زن و...

بازدید : 544
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 5:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روان سالم تر

عده‌‌‌ای دوست در یک میهمانی شام گرد هم جمع شده بودند. هر یک از آن‎ها خاطراتی از گذشته تعریف می‎کردند.

یک نفر پرسید:

« بهترین روز عمرتان کدام روز بوده است؟»

زن و شوهری گفتند:

« بهترین روز عمر ما روزی بوده که ما با هم آشنا شدیم.»

زنی گفت:

« بهترین روز زندگی‎ام روزی بود که نخستین فرزندم به دنیا آمد.»

مردی گفت:

« روزی که از کارم اخراج شدم، بهترین و بدترین روز عمرم بوده، آن روز باعث شد که روی پای خودم بایستم و راه تازه‌‌‌ای را شروع کنم و از آن روز به بعد از هر قسمت زندگی‎ام راضی هستم.»

این گفت و گو ادامه داشت تا این که نوبت به زنی رسید که تا آن هنگام ساکت بود. از او پرسید:

« بهترین روز عمر تو چه روزی بوده است؟»

زن گفت:

« بهترین روز زندگی من امروز است، زیرا امروز روزی است که بیش از همه‌ی روزها برایم ارزشمند است. من نمی‌توانم دیروز را به دست بیاورم و آینده هم مال من نیست. اما امروز مال من است تا آن را هر طوری که می‌خواهم بگذرانم و از آنجا که امروز تازه است و من هنوز زنده هستم، پس امروز بهترین روز من است و خدا را برای این شکر می‎کنم.»

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 40
  • بازدید کننده امروز : 29
  • باردید دیروز : 119
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 166
  • بازدید ماه : 232
  • بازدید سال : 1393
  • بازدید کلی : 47191
  • کدهای اختصاصی